من همه وسایلم را جمع کردم و در یک کولهپشتی جا دادم، فهرستی که همیشه قبل از سفر تهیه میکنم را دوباره نگاه کردم و نقشه را بار دیگر مرور کردم که مسیرفرودگاه کورک تا کیلرنی را اشتباه نکنم. باید برای سفر آماده میشدم. قرار بود به کنفرانسی در ایرلند بروم . از یک طرف خیلی هیجان زده بودم، از طرف دیگر کمی مضطرب، چون بعد از مدت ها سفر با برونو، این اولین سفری بود که من در این سالها تنها می رفتم.
من پیش از این، تنها زیاد سفر کرده بودم، اما سفر کردن با برونو تنهایی سفر رفتن را از یادم برده بود. وقتی ما دوتایی سفر میکنیم، معمولا وظایف به نوعی تقسیم میشود، من مسئول برنامه ریزی سفر و مکانها و کارهایی که در سفر باید بکنیم هستم و برونو مسئول زمانبندی و نگه داشتن مدارک در یک جای امن است. از آنجا که در این سفر من تنها هستم، همه مسئولیتها بر عهده من است. به همین دلیل همه چیز را دوبار چک میکردم تا مشکلی پیش نیاید. ساعت گوشی را تنظیم کردم و خوابیدم.
ساعت ۶ صبح قبل از اینکه ساعت زنگ بزند، بیدار شدم و طبق روال معمول گوشیام را برداشتم تا ساعت را چک کنیم، اما پیامی دریافت کردهبودم که همه حواسم را به سمت خودش برد. من شوکه شدهبودم و به سرعت بلند شدم. در پیام نوشته شده بود که پرواز لندن به کورک در ساعت ۹ صبح لغو شده و میتوانم پول پرواز را دریافت کنم یا پرواز را تغییر دهم، اما ننوشته بود که چگونه باید اینکار را انجام بدهم.
من با ایرلاین ایرلینگوس (ایرلاین ایرلندی) تماس گرفتم، اما پیام اتوماتیک جواب داد و گفت در وقت اداری یعنی بعد از ساعت ۹ باید تماس بگیرم. من نمیتوانستم تا ساعت ۹ در خانه و در حالت بلاتکلیفی صبر کنم، چون من باید تا عصر به کیلرنی میرسیدم و در مراسم جشن افتتاحیه کنفرانس شرکت میکردم. به وب سایت ایرلاین سر زدم و همه پروازها به کورک کاملا پر بودند و اجازه تغییر مقصد را آنلاین نداشتم. من بعد از اینکه سعی کردم آنلاین و از طریق وبسایت ایرلاین پروازم را تغییر بدهم و موفق نشدم، به سمت فرودگاه حرکت کردم.
در فرودگاه
زمانی که به فرودگاه رسیدم، دیدم که تعدادی روبروی ایرلاین ایرلینگوس صف ایستادهاند. من هم به آخر صف رفتم و منتظر ماندم. من همینطور که در صف ایستاده بودم در ذهنم سوالهای مختلف را مرور میکردم که نوبت من شد. بدون اینکه سوالی کنم، خانم پشت میز از من پرسید که آیا پروازم لغو شده یا نه؟ و وقتی پاسخ مثبت شنید، بدون اینکه بگذارد من چیزی بگویم چند گزینه جلوی من گذاشت. من میتوانستم به دوبلین (پایتخت ایرلند) بروم یا به شهری به نام کری.
این اولین سفر من به ایرلند بود، برای همین خیلی ایرلند و سیستم حمل و نقل این کشور را نمیشناختم. وقتی هم برای تحقیق کردن نداشتم، به همین دلیل مقصدی را انتخاب کردم که به گوشم آشنا بود و البته با خودم فکر کردم همیشه از پایتخت به شهرهای کوچک رفتن، راحتتر از رفتن از شهر کوچک به شهر کوچکی است. البته الان که از سفر برگشتم میدانم که انتخاب اشتباهی بود، چون کری خیلی نزدیک به کیلرنی (مقصد نهایی من) بود.
خانمی که پشت میز بود، پروازم را تغییر داد و به من یک واچر ۸ پوندی داد که در پرواز میتوانستم خرج کنم داد و به من گفت زمانی که به دوبلین رسیدم به میز ایر لینگویس در فرودگاه دوبلین بروم.
دوبلین به کیلرنی
من دقیقا همان کاری را کردم که به من گفته شده بود. به میز ایرلینگوس در فرودگاه دوبلین رفتم و وقتی گفتم پروازم به کورک لغو شده، بدون هیچ توضیح دیگری به من گفتند که تاکسی منتظر من است و تاکسی من را به فرودگاه کورک میبرد.
وقتی سوار تاکسی شدم، نقشه را روی گوشیم چک کردم و متوجه شدم که فاصله دوبلین به فرودگاه کورک تقریبا هم اندازه دوبلین تا کیلرنی است. از راننده خواستم که اگر امکان دارد به جای فرودگاه کورک به کیلرنی برود و من هزینه متفاوت را میپردازم. راننده هم با لبخند گفت «اصلا نگران نباش، فقط ۳۰ دقیقه تفاوت مسیر است و من تو را به جایی که میخواهی بری، میبرم».
از دوبلین به کیلرنی رفتن، به خودی خود یک سفر بود و بیشتر از ۳ ساعت در راه بودیم. البته این سفر با وجود یک راننده خوشرو و مهربان خیلی لذت بخش شده بود، به طوری که مسافت طولانی را از یاد بردم. راننده تاکسی به مانند یک تور لیدر عمل میکرد و از هر جایی که رد میشدیم در مورد آنجا توضیح میداد و البته به من گفت که مسافران ایرانی زیادی نداشته و خوشحال میشود با ایرانیهای بیشتری آشنا شود. چند جا هم توقف خیلی کوتاه کردیم که عکس بگیریم.
و بلاخره کیلرنی
و بلاخره بعد از سه ساعت و نیم به کیلرنی رسیدیم و من جلوی هتل از تاکسی پیاده شدم. پول تاکسی که حدود ۳۰۰ یورو شده بود را ایرلاین میداد و من فقط ۳۰ یورو که تفاوت مسیر بود را پرداختم. هتل شبیه یک خانه قدیمی و خیلی فضای صمیمی داشت. بعد از اینکه وارد اتاقم شدم و وسایلم را گذاشتم به سرعت به سمت محل کنفرانس حرکت کردیم. خوشبختانه به موقع رسیدم. اگرجه خیلی خسته بودم، اما در عین حال هم خیلی خوشحال بودم که با همه سختی، توانسته بودم با موفقیت و به موقع برسم.
این سفر اصلا آنطوری که پیشبینی و برنامهریزی کرده بودم، شروع نشد، اما زیبایی سفر همین است که همیشه طبق برنامه پیش نمیرود. مهم این بود که من به مقصد رسیدم و در بین راه هم با فرهنگ ایرلندیها آشنا شدم. این اولین باری بود که با لغو پرواز روبرو میشدم و واقعا نمیدانستم باید چیکار کنم، اما مطمئن هستم دفعه آینده آمادهتر خواهم بود و هول نمیکنم و مستقیم به فرودگاه برای تغییر پرواز میروم.
تاحالا پرواز شما لغو شده؟ چیکار کردید؟ شما هم تجربیاتتون را میتوانید در قیمت کامنت بگذارید. من خیلی دوست دارم بدانم شما اگر در موقعیت من بودید چیکار میکردید.