ما دوربینمان را در تاکسی در پوکت جا گذاشتیم
ما دوره غواصی را در پوکت تمام کرده بودم و یک روز را به خودمان استراحت دادیم و فقط می خواستیم یک روز آرام را در این جزیره زیبا داشته باشیم.
جزیره پوکت به داشتن ساحلها و هتلهای زیبا شهرت دارد و این شهرت همه گردشگران را به سمت این جزیره میکشاند، اما ما قصد داشتیم مکانهای دیگر این شهر را کمتر کسی میشناسد یا معروف است، ببینیم. من طبق معمولا تحقیق و جستجو در اینترنت را شروع کردم و تپهای را پیدا کردم که به تپه میمونها معروف است. ما برنامهریزی کردیم که صبح را به این تپه برویم و عصر را در هتل بگذرانیم و خستگی در کنیم و برای نمایش شب که از قبل رزرو کرده بودیم آماده شویم.
من مسیر را روی نقشه گوگل با دقت نگاه کردم و فاصله دقیق را پیدا کردم، تنها راه ممکن برای رفتن به این تپه گرفتن تاکسی بود. حمل و نقل عمومی در تایلند به ویژه جزیره پوکت خیلی مناسب نیست برای همین یا باید با تاکسی یا با توک توک به مقصدی که میخواهید سفر کنید.
تاکسی یا توک توک؟
روبروی هتلمان (Novotel Phuket Resort in Karon) در ساحل کارن، تعدادی راننده تاکسی بیکار و منتظر مسافر نشسته بودند. ما در حال فکر کردن بودیم که به پایین خیابان برویم برای گرفتن توک توک که یکی از رانندهها جلوی ما ظاهر شد و ما را متوقف کرد. قبل از شروع مکالمه ما از راننده پرسیدیم که توک توک داری؟ و او هم با اطمینان گفت «بله توک توک». بعد از اینکه مطمئن شدیم توک توک سوار می شویم صحبت را با راننده شروع کردیم.
من روی گوشی گوگل مپ را باز کردم و محلی را که میخواستیم برویم به راننده نشان دادم، او با اینکه نقشه را میدید گفت «بیگ بودا (بودای بزرگ)» و ما بار دیگر تاکید کردیم «نه! ما به تپه میمونها» میرویم. تقریبا این مکالمه ما برای قانع کردن راننده که باید ما را به جایی که میخواهیم ببرد، ۱۰ دقیقهای طول کشید. ما بر سر ۱۲۰۰ بت برای رفت و برگشت به توافق رسیدیم.
ما به دنبال راننده راه افتادیم تا به ماشینش رسیدیم، بله دقیقا ماشین نه توک توک. او یا به ما دروغ گرفته بود یا منظور ما را متوجه نشده بود، در هر صورت ما نمیخواستیم وقت بیشتری را تلف کنیم و بدون اینکه چیزی بگوییم، سوار شدیم. در مسیر، راننده بار دیگر تلاش کرد که برای مبلغ ۱۲۰۰ بت ما را به مجسمه «بیگ بودا» ببرد، جایی که فاصله زیادی با هتلمان نداشت. در ابتدا فکر کردیم که راننده متوجه منظور ما نمیشود، اما بعد از مدتی که او روشهای مختلف را انتخاب کرد، فهمیدیم که او قصد فریب دادن ما را دارد. زمانی که راننده دید من نقشه را روی گوشیام دارم و مسیری که میرود را دنبال میکنم، از گول زدن ما منصرف شد و اینبار تمام تلاش خود را برای فروختن تورهای مختلف شروع کرد. ما محترمانه به او گفتیم که ما مقصد مشخصی داریم و قصد تغییر در برنامهمان نداریم.
کلاهبرداری تاکسیها در پوکت
بعد از مدتی رانندگی در خارج از شلوغی شهر پوکت، راننده ماشین را متوقف کرد و گفت «ما رسیدیم». از آنجا که به حرفهای راننده خیلی اطمینان نداشتم نقشه را چک کردم. ما در بام پوکت بودیم که با تپه میمونها فاصله زیادی نداشت. راننده بدون اینکه منتظر جوابی از ما باشد، پیاده شد و به درون مغازهای کوچک رفت. ما هم از فرصت استفاده کردیم و پیاده شدیم تا عکس و فیلم بگیریم.

وقتی که به سمت ماشین برگشتیم، دیدیم که راننده در حال تکان دادن دستش است و با خودش بلند میگفت « no Monkey» (میمون نیست). ما که نزدیکتر شدیم او شروع کرد به داستان تعریف کردن «من با این خانمی که اینجا کار میکنه صحبت کردم، گفت که میمونها صبح آمدند و همین الان رفتند و دیگه نمیآیند. باید فردا برگردید.»
وقتی داستان تمام شد، ما در ماشین بودیم و راننده سر ماشین را برای برگشت کج کرده بود. ما بلافاصله گفتیم کجا میروی؟ او هم اصرار که میمونها رفتند و باید فردا برگردید!! من بار دیگر نقشه را درآوردم و به او نشان دادم که ما در مسیر تپه هستیم و هنوز به مقصدی که تعیین کرده بودیم نرسیدیم. او هم عصبانی شد و سر ما داد زد «من تپه نمیرم و ۱۲۰۰ بت کم هست». ما ۱۲۰۰ بت را به او داده بودیم وقتی رفتار او را دیدیم از ماشین پیاده شدیم. من بلافاصله به جلوی ماشین رفتم تا از پلاک آن عکس بگیرم. تا از جلوی ماشین کنار رفتم با سرعت از ما دور شد و ما را در جادهای که هیچ کس نبود، رها کرد. در همان لحظه یادم افتاد که دوربین گوپرو را در تاکسی جا گذاشتهام. به دنبال ماشین دویدیم و فریاد زدم که بایستد، اما راننده سریع رفت. دوربین گوپرو (GoPro Hero5) را در راه تایلند در فرودگاه خریده بودیم و اما ناراحتی بیشتر ما به خاطر عکسها و فیلمهایی بود که از غواصی در داخل دوربین داشتیم.

مرکز پلیس در پوکت
ما وسط تپهای رها شده بودیم که هیچ وسیله نقلیه عمومی وجود نداشت و خیلی خلوت بود. پیاده به سمت پایین تپه راه افتادیم که یک ماشین را از دور دیدیم و با دست به راننده اشاره کردیم که توقف کند. یک خانم به همراه دو نوجوان در ماشین بودند و خوشبختانه راننده تا حدی انگلیسی متوجه میشد و ماجرا را تا حدودی فهمید و متوجه شد که ما باید به مرکز پلیس برویم. اگر چه در خودرو به دلیل نداشتن زبان مشترک سکوت بود اما مهربانی راننده را احساس میکردیم. او ما را جلوی ایستگاه پلیس پیاده کرد و با ما به داخل آمد و وقتی متوجه شد که آنها به ما کمک میکنند. ما را ترک کرد و به مسیرش ادامه داد.
با توجه به اینکه جزیره پوکت مکانی توریستی است، مترجم در ایستگاههای پلیس برای کمک به گردشگران حضور دارد و برای همین کار ما خیلی ساده بود و البته عکسی که ما از پلاک خودرو گرفته بودیم هم کمک بزرگی بود. حدود دو ساعت طول کشید تا پلیس توانسته بود تاکسی را پیدا کند و دوربین ما را از راننده بگیرد. اما پلیس منطقه کارن راننده را پیدا کرده بود و دوربین ما در ایستگاه پلیس کارن بود. ما بار دیگر تاکسی گرفتیم، البته اینبار توک توک و به ایستگاه پلیس کارن رفتیم. فراموش نکردید که ما از اول روز قصد سوار شدن توک توک داشتیم و بلاخره خواسته ما محقق شد!!
وقتی ما به ایستگاه پلیس کارن رسیدیم، نیازی به توضیح نبود تا گفتیم برای تحویل دوربین آمدیم. به ما دوربین را دادند، گویی آنها منتظر ما نشسته بودند. بله، ما دوربینمان را پسگرفتیم و این یعنی ما شانس آوردیم. ما تا دوربین را گرفتیم عکسها و فیلمهای دوربین را چک کردیم و دیدیم که یکی از پلیسها از خودش در حالی که به داخل لنز دوربین نگاه میکند، فیلم گرفته است (ویدیو این صحنه خیلی خندهدار در یوتوب هست، حتما ببینید!)

ما خیلی خسته و گرسنه بودیم و حوصله گرفتن یک تاکسی دیگر نداشتیم. خوشبختانه هتل ما هم از ایستگاه پلیس خیلی دور نبود و تنها ۳۰ دقیقه پیاده روی داشتیم. در راه هتل، در رستورانی ساحلی توقف کردیم و غذا و مقداری زیاد آبمیوه خوردیم. بعد از کمی استراحت به سمت هتل حرکت کردیم تا برای نمایش شب آماده شویم.
روز ما آنطوری که برنامهریزی کرده بودیم، پیش نرفت اما خوشبختانه ما شانس آوردیم و در آخر همه چیز خوب پیش رفت. و تنها یک روز را از دست دادیم و از تپه میمونها بازدید نکردیم، و این هم مشکلی نیست در سفر بعدی به پوکت تیپه میمونها در صدر لیست ما قرار دارد.