ما همیشه میخواستیم که برای یکبار هم شده گلمپینگ را در بریتانیا تجربه کنیم. چندین بار در تابستان جستجو کردیم، اما موفق نشدیم تا بلاخره در زمستان امسال توانستیم اینکار را انجام بدهیم.
اما اگر نمیدانید گلمپینگ چیست، باید بگویم که گلمپینگ، به نوعی کمپینگ لوکس است که به جای اینکه چادر بزنید در چادر یک کابینهای چوبی آماده در طبیعت اقامت میکنید. به زبان دیگر با رفتن به گلمپینگ شما همچنان تجربه در طبیعت بودن را دارید، در حالی که یک تخت نرم و جای گرم و نرم هم برای استراحت دارید. بعضی از گلمپینگ ها هم جکوزی دارند که تجربه در طبیعت بودن را چندین برابر لذت بخش میکنند.
استباه نکنید ما کمپینگ را هم دوست داریم و مطلبی درباره اولین تجربه کمپینگ در بریتانیا نوشتم که میتوانید بخوانید و بعد از آن بارها به کمپینگ رفتیم و اگر شما هم میخواهید کمپینگ در انگلیس را تجربه کنید حتما این مطلب را بخوانید.
رزرو کابین چوبی در بریتانیا
همانطور که توضیح دادم ما بارها تلاش کرده بودیم تا برای تعطیلات آخر هفته به گلمپینگ برویم، اما هر بار که در گوگل جستجو میکردم یک سری وبسایتهای گلمپینگ پیدا میکردم که برای اجاره چادر یا کابین چوبی باید حداقل ۳ یا ۴ شب در آنجا بمانید یا اینکه خیلی گران بودند. اینطوری بگویم که هر بار که جستجو میکردم به نوعی ناامید میشدم و برنامهای دیگر میریختیم تا زمستان امسال.
ماه ژانویه ما تصمیم گرفتیم یک آخر هفته به یک جای خاص و جذاب برویم که باید منحصر به فرد باشد. من جستجو برای پیدا کردن یک هتل خاص را در سایتها Booking.com, Hotel.com و Expedia شروع کردم، اما چیزی که مد نظرم بود را پیدا نکردم.
بعد همه این وبسایتها را بستم و به سراغ وب سایت ایربیاندبی (Airbnb) رفتم تا شاید خانهای یا کلبهای در وسط جنگل پیدا کنم. بعد از چند دقیقه جستجو یک فهرستی از چادرهای لوکس، کابینهای چوبی و کلبههای زیبا داشتم که حالا باید بین اینها انتخاب میکردم.
من و برونو با هم نشستیم و در گوگل مپ مکان هر کدام را با دقت جستجو کردیم و در نهایت کابین چوبی مدرنی در شمال ولز را برای تعطیلات آخر هفته انتخاب کردیم.
سفر به ولز
ما قبلا برای تعطیلات آخر هفته به ولز رفته بودیم و میدانستیم که سفر به ولز و گستن اطراف آن بدون ماشین خیلی آسان نیست و به راحتی نمیتوان با حمل و نقل عمومی به ولز رفت.
ما جمعه عصر بعد از اینکه هر دو از سرکا کار آمدیم، سفرمان از لندن به ولز را شروع کردیم. البته یک روز قبل از سفر با میزبان (کسی که کابین چوبی را اجاره میداد) تماس گرفته بودیم و به او گفته بودیم که دیر میرسیم به همین دلیل مطمئن بودیم که صاحب خانه منتظر ما میماند. ما با استفاده از گوگل مپ به سمت کنارت حرکت کردیم و در راه هیچ مشکلی نداشتیم تا به جایی رسیدیم که تنها ۵ دقیقه با کابین فاصله بود.
همه جا تاریک بود و کسی در خیابان و اطراف نبود تا به ما کمک کند. گوشیام هم آنتن نداشت، اما کمی حرکت کردیم و وقتی آنتن داشتم به صاحبخانه زنگ زدم و متوجه شدم یک دوراهی را اشتباه رفتهایم که ابلته مشکلی نبود و به راحتی بعد از ۱۰ دقیقه به مقصد رسیدیم.
ماشین را پارک کردیم و مستقیم به سمت کابین چوبی، جایی که برای دوشب خانهمان بود رفتیم و خستگی سه ساعت و نیم رانندگی را با خوابیدن در تخت نرم و گرم درآوردیم.
اقامت در کابین چوبی در ولز
کابین چوبیای که ما در آن اقامت داشتیم تازه ساخته شده بود و خیلی مدرن و تمیز بود. چون ما فصل زمستان را برای سفر انتخاب کردهبودیم هوا خیلی سرد بود، اما داخل کابین به دلیل داشتن سیستم گرمایش زیر کف خیلی گرم و راحت بود. ما میتوانستیم دمای اتاق را متناسب با نیازمان تنظیم کنیم.
ما یک آشپزخانه کوچک هم که یک ماکرویور و کلی بشقاب و لیوان و قاشق و چنگال داشت، در کابینمان داشتیم. البته به دلیل شرایط کابین گاز برای پخت و پز نبود. توالت و حمام هم خیلی کوچک اما راحت و زیبا بود.
ما از شب قبل صبحانه را خریده بودیم و در یخچال داخل کابین گذاشته بودیم، که البته اگر هم در یخچال نمیگذاشتیم میتوانستیم در هوای باز بگذاریم که دست کمی از یخچال نداشت.
صبح که بیدار شدیم، صبحانه خوردیم و بعد از کابین بیرون رفتیم. هوا روشن بود و منظره طبیعت و درختهای روبروی کابین بسیار زیبا که شب به دلیل تاریکی نتوانسته بودیم ببینیم.
قبل از ظهر به سمت آبشارهای کنارت که ۱۰ دقیقه با کابین فاصله داشت رفتیم و در آنجا دو رستوران محلی هم دیدیم که یکی را برای نهار انتخاب کردیم. بعد از نهار از آبشار عکس گرفتیم و به سمت ساحل مانت در شمال ولز رفتیم، جایی که با ما فقط ۱۵ دقیقه فاصله داشت.
ساحل مانت یکی از زیباترین سواحل ولز است و منظرهای فوقالعاده زیبا از صخرههایی که آب دریا با آنها میخورد داشتیم. ما غروب آفتاب را در کنار ساحلی که باد آن را رها نمیکرد تماشا کردیم و بعد به سمت کابین حرکت کردیم.
وقتی به کابین رسیدیم، هوا کامل تاریک شده بود،اما این تاریکی و آرامش فضا را رمانتیکتر و خاصتر کرده بودم. ما هم از این فرصت که میخواهم به آن بگویم فرصت طلایی، استفاده کردیم و حوضچه آبگرم را که کنار کابین بود روشن کردیم. هوا سرد بود، اما ما در داخل جکوزی سرما را حس نمیکردیم. شاید باید بگویم که سرما تجربه بودن در آبگرم را حتی دلنشینتر هم کرده بود.
بعد از اینکه از آببازی خسته شدیم، آتش روشن کردیم و شام را در سکوت مطلق و تاریکی که با شعلههای آتش رنگین شده بود، خوردیم.
روز بعد ما کابین را در حالی ترک کردیم که هم خیلی راضی بودیم هم خیلی خوشحال که یک تجربه منحصربهفرد داشتیم و خاطرهای ساختهایم که تا سالها میتوانیم درباره آن حرف بزنیم.