رکاب زدن از لندن به شهر ساحلی دوور میتواند یک تفریح برای آخر هفته باشد، اما بیشتر افرادی که به دوور میروند میخواهند قایق بگیرند و به فرانسه بروند. به زبان دیگر بندر دوور جایی است که بسیاری از دوچرخهسواران بریتانیایی سفر خود به دیگر کشورهای اروپایی را آغاز میکنند.
در برنامه سفر با دوچرخه به شش کشور اروپایی، ما در کشورهای انگلیس، فرانسه، بلژیک، هلند، آلمان و لوکزامبورگ به مدت یازده روز رکاب زدیم. هدف از این سفر پول جمع کردن برای کودکان در مناطق جنگزده در جهان بود.
ما مسیر رکاب زدن را از چند ماه قبل مشخص کرده بودیم، اما هیچ هتل یا سایت کمپینگ را رزرو نکردیم به جز هتلی در دوور و بلیط قایق از انگلیس (بندر دوور) به فرانسه، چون زمانی که با دوچرخه سفر میکنید هرچقدر هم دقیق برنامهریزی کنید باز هم اتفاقاتی در حین سفر میتواند برنامه شما را تغییر دهد.
ما در طی سفر از اتفاقات و مسیر فیلمبرداری کردیم و سریال فیلمهای روزانه سفر ما را در کانال یوتیوب من میتوانید تماشا کنید. در اینجا سعی میکنم جزییات بیشتری از سفر و چیزهایی که در مسیر ما یادگرفتیم را بنویسم.
این مطلب اولین سری از مطالب سفر با دوچرخه به شش کشور اروپایی است که درباره روز اول سفر یعنی رکاب زدن از لندن به بندر دوور است.
رکاب زدن در شهر لندن
سفری که ما از ماهها برای آن برنامهریزی کرده بودیم، در یک روز بهاری و آفتابی از جلوی خانه ما در لندن در ساعت ۸ و نیم صبح آغاز شد. ما همه وسایل لازم سفر را که در طی هفتههای قبل تهیه کرده بودیم شب قبل در خورجینهای ضد آب خود گذاشته بودیم و در روز سفر فقط باید خورجین و بقیه وسایل را روی دوچرخههامون نصب میکردیم. کاری بسیار آسان و سریع.
مسیر رکاب زدن از خانه ما در غرب لندن تا بندر دوور بر طبق گفته گوگل بیشتر از ۱۰ ساعت بدون توقف بود. البته چهار ساعت از این مسیر را ما باید در داخل لندن رکاب میزدیم یعنی از غرب شهر به جنوب شرقی شهر باید میرفتیم. اگر شما یکبار در لندن یا در شهرهای بزرگ رکاب زده باشید میدانید که دوچرخهسواری در داخل شهرها جذابیتی که ندارد هیچ بلکه استرسزاست. به همین دلیل ما تصمیم گرفتیم تا ایستگاه قطار ویکتوریا در مرکز شهر رکاب بزنیم و از آنجا قطاری به خارج شهر یعنی جایی در کنت برویم.
یک حادثه در لندن
زمانی که دوچرخهها را برداشتیم همه چیز خوب به نظر میرسید. هفته قبل از سفر چرخ جلوی دوچرخه من مشکلی داشت که تعمیر شده بود و آماده چرخیدن بود. ما لاستیک دوچرخهها را چک کردیم و راه افتادیم.
مسیری که باید رکاب میزدیم ما را به یکی از شلوغترین نقاط لندن یعنی منطقه هایدپارک کورنر میبرد، جایی که مسیر دوچرخهسواری مجزا وجود نداشت و اجازه رکاب زدن در پیادهرو را نداشتیم و برای همین باید در خیابان اصلی همراه اتوبوسها و ماشینهایی که همه عجله داشتند رکاب میزدیم.
ما (من و برونو) هر دو به رکاب زدن در لندن عادت داشتیم، اما چیزی که ما به آن عادت نداشتیم این بود که در وسط خیابان متوجه مشکلی جدی شویم. همینطور که با سرعت جلوی اتوبوسدو طبقه قرمزی رکاب میزدم متوجه شدم چرخ جلوی دوچرخهام لق میزند و ثابت نیست و احتمال دارد هر لحظه از جایش خارج شود.
نمیدانم چگونه، اما به یک روشی که یادم نمیآید در حرکت به برونو اشاره کردم که چرخ جلوی من مشکل دارد. توقف یهویی در وسط خیابان در حالی که اتوبوسی پشت سر ما بود، خیلی تصمیم خطرناکی بود، اما ادامه حرکت هم با چرخی که هر لحظه میتوانست من را برای همیشه رها کند هم کار امنی نبود.
من چشم از چرخ جلو برنداشتم و به رکاب زدن ادامه دادم و زیر لب دعا میکردم که چرخ از جایش بیرون نیاید یا حداقل تا زمانی که ما بتوانیم توقف کنیم.
کمی جلوتر دیدیم که یک اتوبوس خراب شده و در کنار خیابان توقف کرده بود، ما هم از این فرصت استفاده کردیم و از این اتوبوس خراب به عنوان یک پناهگاه استفاده کردیم تا چرخ جلوی دوچرخهام را درست کنیم. خوشبختانه متوجه شدیم که قفل چرخ جلو کامل بسته نشده و هیچ مشکل جدی دیگری نبود. قفل را بستیم و بدون مشکل ادامه دادیم تا به ایستگاه قطار ویکتوریا رسیدیم. مسیر خانه تا ایستگاه قطار حدود یک ساعت طول کشید.
قطار از لندن به کنت
ما فقط میخواستیم از لندن خارج شویم و همانطور که گفتم میخواستیم از رکاب زدن بیشتر در داخل شهر پرهیز کنیم. چند راه داشتیم: یکی اینکه با قطار به میدستون در کنت برویم یا به کنتربری یا به شهری کوچکتر به نام لنهام در کنت برویم و از آنجا به دوور رکاب بزنیم.
ما تصمیم گرفتیم تا با قطار به لنهام برویم یعنی مسیری ۳۰ دقیقهای را در قطار باشیم. قطار ساعت ۱۰ و بیست دقیقه لندن را با تعداد زیادی صندلی خالی ترک کرد، این صندلیهای خالی یعنی ما هیچ مشکلی برای بردن دوچرخه به داخل قطار نداشتیم.
بردن دوچرخه به داخل قطار در قطارهای شرکت جنوبشرقی انگلیس مجاز است و نیازی نیست برای دوچرخه بلیطی جداگانه تهیه کنید. البته فقط در زمان شلوغی قطار در بین ساعت ۷ تا ۱۰ صبح در مسیرهای که به لندن ختم میشوند اجازه حمل دوچرخه ندارید.
پیدا کردن مسیر دوچرخهسواری
تا رکاب زدن را به محض پیاده شدن از قطار و ترک کردن ایستگاه قطار لنهام آغاز کردیم. مسیری که به سمت دوور میرفت از یک زمین سرسبز که مزرعه گلهای زرد و زیبا بود میگذشت.
برای انتخاب مسیر ما در تمام طی سفر از گوگل مپ استفاده کردیم و هیچ مشکلی نداشتیم. مسیرهای دورچخه سواری در اروپا در گوگل مپ به روز هستند و حتی اگر مسیری موقت بسته شده باشد را گوگل نشان میدهد. شاید در ابتدا عادت کردن به خواندن نقشه کمی گیج کننده باشد، اما وقتی که به آن عادت کنید، گوگل مپ دوست همیشگی شما خواهد شد.
از لنهام دو مسیر در مقابل ما بود، یکی اینکه به سمت شرق و به کنتربری برویم و بعد به جنوب حرکت کنیم. مسیر دوم مسیری بود که باید به جنوب میرفتیم تا به دریا میرسیدیم و بعد در مسیر ساحلی به سمت شرق حرکت میکردیم، یعنی مسیری که ما با عتماد به نفس انتخاب کردیم.
ما حدود ساعت یک ظهر به شهر کوچک کنینگتن رسیدیم، کمی به مسیر ادامه دادیم که احساس گرسنگی ما بیشتر و بیشتر میشد. نمیخواستیم از مسیر خارج شویم یا حداقل خیلی دور شویم به همین دلیل تصمیم گرفتیم در طی مسیر رستورانی برای نهار پیدا کنیم. این جستجوی ما حدود یک ساعت طول کشید تا سرانجام ما یک رستوران محلی پیدا کردیم، متاسفانه جایی برای پارک دوچرخههای ما نبود. صاحب رستوران پیشنهاد داد تا با دوچرخههایمان به حیاط پشت رستوران برویم. حیاط رستوران خیلی سرسبز و بزرگ بود و چندین میز و قسمتی هم برای بازی بچهها داشت. ما برگر سفارش دادیم و کوکولا. زمانی که رکاب میزنید کالری زیاد میسوزانید به همین دلیل اصلا نگران خوردن نیستید.
رکاب زدن سربالایی
بعد از نهار، ما به راه خود به سمت دوور ادامه دادیم تا به شهر ساحلی هیث رسیدیم. در اینجا بود که دیدن دریا لبخندی روی لبهای ما آورد. از اینجا ما کنار ساحل به سمت شرق رکاب زدیم. رکاب زدن در کنار ساحل وقتی صدای موجها را میشنوی خیلی لذت بخش بود. مسیر هموار و صاف بود تا به فولکستون رسیدیم، جایی که سربالایی رفتن تنها گزینه برای رفتن به دوور بود.
هرچقدر که جلوتر میرفتیم منظره جلوی ما زیبا و زیباتر میشود. باید صخرههای سفید معروف انگلیس بودیم، البته کمی که به دوور نزدیکتر شدیم دیوار بتونی منظره را خراب کرد و جاده از هموار بودن فاصله زیادی گرفت.
ما خسته شدهبودیم و هنوز باید سربالایی رکاب میزدیم. همیشه یاتون باشد که روزهای اول هر سفری که با دوچرخه میروید سختترین روزها هستند، چرا که بدن شما هنوز به روی دوچرخه بودن برای ساعات طولانی عادت نکرده است. سربالاییهای آخر مسیر شیب تندی داشتند که رکاب زدن را سختتر هم میکردند. اوضاع بدتر شد چون ما دو بار مسیر اشتباه را در شیب تند رکاب زدیم.
اینجا جایی بود که خستگی هم نمیتوانست باعث بشود که ما توقف کنیم چون ما راهی به جز ادامه دادن نداشتیم و باید تا قبل از تاریک شدن به دوور میرسیدیم. به حرکت ادامه دادیم تا زمانی که دیگر نیاز به رکاب زدن نبود و دوچرخههای ما بدون هیچ فشار خودشان با سرعت حرکت میکردند. بله ما در سرپایینی بودیم و این یعنی ما به دوور رسیدیم.
قبل از غروب آفتاب به ما هتلی که از پیش رزرو کرده بودیم رسیدیم. هتل تا بندر ۱۰ دقیقه بیشتر فاصله نداشت. بلیط قایق به فرانسه را قبلا آنلاین برای روز بعد گرفته بودیم. حالا وقت استراحت بود تا روز بعد که رکاب زدن در کشوری جدید را تجربه خواهیم کرد.